سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جدایی پایان راه نیست من این را می دانم:

من تورا شناختم باور کن از سکوت شرمگینت ‍واز چشمهای معصوم و با وقارت واز حرفهایی که برای نگفتن داری از عمق اخلاصت.

من تورا سالها پیش دیده بودم در زلال اشکهای مهتاب در سکوت پرزرمزو راز شفق در واحه های خاموش اندیشه ها در تپش طوفان ها.

وقتی کودک بودی برایت لاله می چیدم ازباغچه سرسبز رؤیاها یادت نیست ؟‍من تورا در آرامش ملکوتی کوهستان فریاد زده ام.

تو می روی و من بی تو و دور از تو ?با غروب?خواهم مرد.می دانی در ظلمت خاطرات گم خواهم شد؟

کاش می شد من وتو.........

تو میرویی آهسته به پیشواززندگی و باز خواهی کرد پنجره خوشبختی را و من تو را بدرود... و تو را به مهتاب می سپارم به کوهستان های خاموش به کوچه های پر درد به نغمه باران اما بدان !این راه آخر ما نیست من تو را تا مرز پاک خوشبختی بدرقه خواهم کرد اما بدان !منتظرت می مانم ... تا قیامت ... تا ابد...

 

(دلم تنگ مسافر)

 

 






تاریخ : چهارشنبه 87/8/1 | 7:47 عصر | نویسنده : فاطمه | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.